نگاهی به نظریه ایرانشهر

ساخت وبلاگ

آقای دکتر سید جواد طباطبایی پس از سی سال مطالعه، نطریه ایرانشهری را مطرح کرده است.  برای بررسی نظریه ایشان از دو منبع خودش استفاده شده  است. این دو منبع عبارتند از : 

الف - ایران به عنوان ایرانشهر / سید جواد طباطبایی

از مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی 

https://www.cgie.org.ir/fa/news/180189/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%87%D8%B1---%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C

ب - چکیده ای از این نظریه در :

سرو ایرانشهر

https://t.me/Sarveiranshahr2mrahmati/11570

که مربوط به خود ایشان است. 

برای آشنایی بهتر با تحصیلات ایشان بدانیم که :

وی حقوق و فلسفه سیاسی خوانده و این جوایز را دریافت کرده است:

نخل طلایی آکادمیک دولت فرانسه (۱۳۷۶)

مدال نقره تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج (۱۳۷۶)

برگزیده دوره نهم جشنواره بین المللی فارابی (۱۳۹

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C

۱- نظریه ایرانشهر چیست؟

فشرده اش این است:

"نظام فرمانروایی(دیوانی)" و"نظام فرهنگی"

دو رکن پایداری ایرانشهر تا سده اخیر 

ماخذ ب

نظریه ایرانشهری که ایشان مطرح می کند، پیشتر توسط اقای دکترمحمد محمدی ملایری در یک تحقیق ۶ جلدی بنام « تاریخ و فرهنگ ایران » مطرح شده است. 

تفاوت آنچه آقای دکتر ملایری می گوید با آنچه ایشان برای امروز نسخه می پیچد، بسیار متفاوت است. دکتر محمدی همان نظام دیوانی و فرهنگی را نشان می دهد با مواخذ تاریخی که چگونه به حکومت مسلمانان - امویان و عباسیان - منتقل شده است.

این انتقال بسیار کند بوده و در اولین مورد اواخر قرن اول هجری انجام، سپس در قرون بعدی این انتقال گسترده تر گردیده است.

اقای دکتر ملایری توضیح می دهد که چون مرکز فرمانروایی ساسانیان در حدود عراق امروز بوده - ایوان مدائن - در عراق کنونی -  عراق که تعریب شده ایران بوده، مرکز ایرانشهر خوانده می شده  است. 

اگر به « گوشه هایی از تاریخ ایران » نگاه کنید، مطالب بسیارکوتاه شده ای را از شماره ۲۹۲  در این مورد می بینید که همچنان ادامه دارد. اکنون این مطالب به شماره ۴۵۲ رسیده است. که بیشتر این مطالب مربوط به همان نظام فرمانروایی و فرهنگی ایرانشهر است. 

اما اقای دکتر ملایری آن را برای امروز نسخه نمی پیچد زیرا - بر خلاف آقای طباطبایی -  تفاوت مفاهیم را در زمان و مکان بسیار روشن می بیند که به این تفاوت ها بعدن می رسیم.

حالا  برویم سر ماخذ اول :

۲ -  تضادهای مقدمه چینی ها:

نخستین تضاد :

«  اندیشه سیاسی در ایران سابقه‌ای ندارد »

دو بند پایین تر نوشته است:

خواجه نظام‌الملک طوسی، صرفا یک کارگزار نبوده است؛ او با اینکه هم علوم روز را می‌دانسته و هم به علوم دینی تسلط داشته و هم به‌شدت دیندار بوده ولی زمانی که در باب سیاست صحبت می‌کندتوجهش به ملیت است. او نخستین شخصی است که در باب اندیشه ایرانشهری، وارد شده است و با تفکیک نظامنامه شریعت از نظامنامه سیاست، طریق ایجاد دولت بر اساس نظامنامه‌های سیاسی را تدوین کرده است.

اگر اندیشه سیاسی در ایران سابقه نداشته، چگونه نظام الملک « در باب اندیشه ایرانشهری » - به عنوان یک اندیشه سیاسی - وارد شده است؟

و نظامنامه شریعت و سیاست را از جدا کرده است؟ 

پس اگر نظریه « ایرانشهری » را یک اندیشه سیاسی بدانیم، برخلاف عنوانی که در بالا آمده، اندیشه سیاسی وجود داشته البته نه مانند اندیشه سیاسی درغرب!

این نخستین اشتباه ایشان است. از یک سو می خواهد خودش را نظریه پرداز اندیشه سیاسی معروفی کند و از سویی می گوید این نظریه پیشتر وجود داشته ، و صد البته وجود داشته است. 

چند خط پائین تر هم می گوید:

بنده این اصطلاح را از جایی وام نگرفته‌ام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده و در اینجا شهر به معنای دولت و ایرانشهر به معنای کشور و دولت ایران است

البته نه دولت  و حگومت جمهوری اسلامی که با ایرانشهری از زمین تا آسمان فاصله دارد. ایشان بی آن که از جمهوری اسلامی نام ببرد، در ماخذ دوم نوشته است :

«

می‌گویم: تا دهه‌های اخیر، زیرا بی‌اعتنایی به مبانی وحدت ایرانشهر،...، موجب شده است که خدشه‌ای در ارکان وحدت ملّی ایرانشهر وارد شود و بیم آن می‌رود که اگر این راه دنبال شود بر وحدت سرزمینی آن آسیب‌هایی وارد شود »

حالا چرا نام جمهوری اسلامی را نیاورده است،  پاسخش را همه می دانند،  اما بد نیست که خود ایشان هم حرفش را سر راست بزند تا متهم به نظریه پردازی برای حکومت و بویژه جناحی از حکومت نشود.

دومین تضاد:

در بررسی بعضی از شریعت‌نامه‌نویسان بسیار مهمی که در منطقه فرهنگی ایران وجود داشته‌اند از بصره و بغداد گرفته تا خراسان بزرگ، هیچ نویسنده‌ای یافت نمی‌شود که در باب خلافت صحبت کرده باشد زیرا ساختار ذهنی ما با خلافت اصلا سازگار نیست و خلافت به عنوان شعوبیه در دیدگاه ایرانیان جایی ندارد ».

پس هیچ نویسنده ای یافت نمی شود که در  باب خلاف صحبت کرده باشد!! اما ادامه همان پاراگرف چنین است

«

 حتی شریعت ‌نامه‌نویسان مهمی که در حوزه فرهنگی ایران بوده‌اند نیز در باب سیاستنامه نوشته‌هایی دارند، مثل ابوالحسن ماوردی، متفکر، فیلسوف و قاضی‌القضات آل بویه که نخستین کتاب و نظریه منضبط خلافت را نوشته، 

اگر کسی در باب خلاف صحبت نکرده ، پس نظریه منضبظ خلافت جناب ماوردی لابد در مورد ایرانشهری است!!

ادامه دارد.

گام های تاریخ...
ما را در سایت گام های تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3hazer116 بازدید : 267 تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1399 ساعت: 4:07